زندگی خیلی عجیبه. یه تاب سواری بالا میری پایین میای و هیچ به میل تو حرکت نمی کنه.
گاهی چرا، به دلت راه میاد ولی گاهی نه. مثل اسب چموش میره ومیره.
درسته ظاهراً روزهای کارمندی، دو فرزندی، با چالش و سختی زیاد پیش میره ولی همین که سقفی هست، حقوقی هست، عشق میانه ی ما را روشن کرده، و دو جفت پای کوچولو می دون، میرن و میان، همین صدای الحمدلله ها را بالا می برد.