مامان آته

روزمرگی های یه مامان

مامان آته

روزمرگی های یه مامان

ایششش

یه همکار دارم مدام ناله میکنه. پسرش رو فرستاده آمریکا، میگه:خودش خواست مجبور شدم کلی پول جور کنم بفرستم بره. 

از میون حرفاش به نظرم خودش پسره رو فرستاده. چون بین اقوامش خیلیا فرستادن و یه جورایی چشم و هم چشمی کرده. 

غیرقانونی هم رفته. 

از طرفی برای دخترش ناله می کنه. دختره یه سگ داره. آرایشگاه کار می کنه و مادره خرجش رو میده.

پسره ۳۸ ساله است و دختره ۳۴.

به نظرم ریشه ی همه ی مشکلاتش اینه که تو این سن هنوز بچه‌ ها بهش آویزونن و لوسشون می کنه. اگه یه روز بمیری این غول‌های لوس چه میخوان بکنن؟ الان همون کار رو بکنن. 

  1. اینجور روابط انگلی رو اصلا نمی پسندم. بچه ی چهل ساله ی آویزون. معنی نداره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد