مامان آته

روزمرگی های یه مامان

مامان آته

روزمرگی های یه مامان

شوهرداری قدیم یا جدید

به دلیل حلول ماهانه ی عزیز، و نخوابیدن کوچولو بعدازظهر ها، این هفته نه شام پختم نه شام خوردم! ساعت هشت شب خسته و بی‌حال دراز کشیده و حوالی نه، نه و نیم خوابیدم. 

البته شنبه برنج پختم، همسر گفت سیرم نخورد. من هم دو تا قاشق خوردم و خوابیدم. دیشب هم دو تا قاشق خوردم و میلم نکشید. همسر بقیه اش رو خورد. 

اینجور وقتا یاد حرف یه بنده خدایی میفتم. می‌گفت:وا مگه زن و شوهر از یه لیوان آب میخورن؟ گفتم: از یه قاشق هم غذا میخورن. یه لیوان که سهله. 

مثال مثبت هجده نخواستم بزنم. مردم چه طوری شوهرداری کردن که از لیوان دهنی شوهرشون بدشون میاد؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد